۱۳۸۹ مهر ۱۸, یکشنبه

برای دوست عزیزی که دوست دارم آمریکایی بدونمش

همیشه گذشته ، گذشته ....
از اولین روزی که خودم رو شناختم، اولین روزی که مدرسه رفتم، اولین روزی که فهمیدم دارم بالغ میشم و چندان علاقه ای به عاقل شدن ندارم .اولین باری که دوست داشتن رو تجربه کردم تا همین امروز که روز دهم ماه دهم سال دو هزار و ده بود تا همین چند دقیقه پیش که چایی آخر شبم رو حاضر کردم؛ همه و همه گذشته هایی هست که گذشته।
ولی نمیدونم چرا از مرور خودم لذت می برم ।مشاهده تغییراتی که فقط با گذر زمان و کسب تجربه به وجود اومده।
هرچی بیشتر قالب رفتاریم عوض میشه،غم شیرین گذشته برام پر رنگ تر و جذاب ترمیشه !

۴ نظر:

Sarah M گفت...

در کل باهات موافقم اما نه اینجاچون من اغلب از مرور کردن خاطرات اذیت میشم و در هر شرایطی که هستم بیشتر سعی میکنم ردپای قدم قبلیم رو پاک کنم ... چون همیشه به این موضوع فکر میکنم که چرا و چطور انقدر سریع هست ها به نیست ها تبدیل میشن ؟ ...

Sarah M گفت...

در کل باهات موافقم اما نه اینجاچون من اغلب از مرور کردن خاطرات اذیت میشم و در هر شرایطی که هستم بیشتر سعی میکنم ردپای قدم قبلیم رو پاک کنم ... چون همیشه به این موضوع فکر میکنم که چرا و چطور انقدر سریع هست ها به نیست ها تبدیل میشن ؟ ...

Hamed گفت...

سلام... منم با نظرت موافقم
مرور خاطرات تلخ يا شيرين گذشته و تجربه هايي كه به دست اومده لذت داره ولي تلخي بعضي چيزا هر وقت كه مرور ميشه آه از نهاد آدم بر ميباره...
this is life,,,no other way

ناشناس گفت...

همیشه از مرور خودم لذت میبرم
خوش بجالت

من همیشه چندتا افسوس بزرگ دارم
چرا فیزیک یا ریاضی محض نخوندم و اومدم مهندسی
چرا فوتبال رو جدی دنبال نکردم چرا از پیدا نکردم شغل و درآمد اونهمه ترسیدم و دنبال علایقم نرفتم

سالها گذشت تا بتونم به بقیه بگم
همه جوره تحقیق کن اما آخرش دنبال دلت برو