توی این مجتمعی که هستم دو روز گذشته رو نمایشگاه گروهی داشتیم.این بهانه بود که من هر روز دانشگاه نرفتم . فرصتی هم بود برای انجام کارهای عقب افتاده . در عین حال کلی اینترنت گردی کردم . این وسط مسط ها هر چی به نظرم جالب میرسد واسه دوستم هم می فرستادم اون هم چی ، به ایمیل کاریش ! آخر شب از دست خودم شاکی شدم که یعنی چی ؟ واسه همه که تعطیل عمومی نیست، شدی مثل آدمهایی که بیخود و بی جهت زنگ در خونه مردم رو می زنند و فرار می کنند، یا وسط هزار تا کار و بالا و پایین وقتت رو می گیرن تا جوک های بی مزه تعریف کنند.
خواهر جونم بعد از یک سال دیروز رفت تهران . پروازش با قطری هست و سیزده ساعت توی دوحه توقف داشت. فکر کنم الان وسطی اقیانوس باشه. امیدوارم توقف زیاد ، اذیتش نکنه. ...
خواهر جونم بعد از یک سال دیروز رفت تهران . پروازش با قطری هست و سیزده ساعت توی دوحه توقف داشت. فکر کنم الان وسطی اقیانوس باشه. امیدوارم توقف زیاد ، اذیتش نکنه. ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر