۱۳۹۲ دی ۲۹, یکشنبه

همین جوری ها، یکشنبه 

۱۳۹۲ دی ۲۰, جمعه

۱۳۹۲ دی ۱۸, چهارشنبه

....
خفته بودم
که از کوچه صدایم کردی
....مانده بودم در خانه بمانم
یا به کوچه بیایم
احمد رضا احمدی


۱۳۹۲ دی ۱۳, جمعه

هرگز نگرد ، نیست

در پشت چار چرخه ی فرسوده ای کسی
خطی نوشته بود:
“من گشته ام نبود. تو دیگر نگرد ، نیست!”

این آیه ملال در من هزار مرتبه تکرار گشت و گشت.
چشمم برای این همه سرگشتگی گریست.
چون دوست در برابر خود می نشاندمش.
تا عرصه ی بگو و مگو می کشاندمش.
-در جستجوی آب حیاتی؟در بیکران این ظلمت آیا ؟
در آرزوی رحم; عدالت;دنبال عشق؟
دوست؟…
ما نیز گشته ایم
“و آن شیخ با چراغ همی گشت”
آیا تو نیز-چون او- انسانت آرزوست؟

گر خسته ای بمان و اگر خواستی بدان:
ما را تمام لذت هستی به جستجوست.
پویندگی تمامی معنای زندگی است.
((هرگز نگرد نیست))
سزاوار مرد نیست…

فریدون مشیری