۱۳۸۸ آذر ۱۸, چهارشنبه

ایرونی ، ایرونی بمون ،،،،،



امروز چند تا اتفاق با حال داشتم،
صبح یک آقای ایرانی که سالها هست که تو پاریس زندگی می کنه در حرکتی خود جوش من رو از خونه به فرودگاه رسوند. جالبه بعد از سالها سکونت تو اروپا اصلش و رفتارش ایرانی بود، مثل گلی که از یک سرزمین به سرزمین دیگه می برندش و سر ذر گم هست نه خودش هست و نه مثل بقیه گلها.ولی اصلش عضو نمیشه و این خیلی جالبه
سوارهواپیما که شدم به سختی خودم و دو تا کیف رو داشتم می کشیدم . جالبه ترجیح میدادم فرانسه صحبت کنم تا انگلیسی، از مهمانداره به فرانسه پرشیدم جای من کجاست ؟!. ازم خواست انگلیسی بگم و بعد پرسید کجایی هستی .من مثل همیشه با کلی ذوق گفتم : ایران شروع کرد به فارسی صحبت کردن ، و این شد آغاز یک دوستی. دختر ایرانی که اصلش شیرازی یه و سالهاست که منچستر زندگی می کنه ، توریسم خونده و حالا برای ایر لاین گلف ایر کار میکنه. برام جالب بود که انقدر عشق به ایران داره و عشق می کرد از ایرانی بودنش. جذا ما ایرانی ها کجای دنیا وایستادیم.

هیچ نظری موجود نیست: