۱۳۸۹ مرداد ۶, چهارشنبه

عشق به طبیعت

ستايش طبيعت، نظمش و گردش منظمش هميشه برای من جالب بوده و لازم نبوده که زندگی شهری رو سرکوب کنم ميشه سراغ طبيعت رفت ، نفسی تازه کرد، انرژی گرفت و دوباره به شهر برگشت.دوست دارم با نگاهی سراسر ايديولوژيک به طبيعت و بدويت در برابر شهر و تجدد نگاه کنم. من طبيعت کويری رو خيلی خيلی دوست دارم
،احساس می کنم و کلی آرامش می گیرم هم از آنچه هست و هم هر آنچه ما آدمها عرض اندام کرديم.
قنات کندن به عنوان شکلی از تلاش انسان برای سلطه جامعه بر انسان ووجه توليد متکی بر سازماندهی نيروی کار و تکنولوژی آن برای به دست آوردن آب يا مهارش برای من که توی یک شهر کويری بزرگ شدم خيلی جالبه .
در عين حال که فکر می کنم قنات می تواند ريشه خودکامگی و استبداد تلقی بشه ،بايد يک جورهايی تمرکز قدرت وجود داشته باشه که بشه نيروی کار منسجم کرد تا از پس اين طبيعت سخت بربيابند ،يعنی که با اعمال خشونتی حتی قوی تر از خود طبيعت بر طبيعت انسان و ما ايرانی ها توانايی اين رو داريم که خيلی نگاه لطيفی، حتی به سخت ترين ساختارهای طبيعی داشته باشيم.
دکترشريعتی در کتاب کوير ، از مقنی که در حال کندن چاه در دل کوير است توصيفی رمانتيک ارايه می دهد و ميگه که:
"غرقه مستی وشکوه لحظه ها و بی تابی انتظار و شگفتی استاد و ايجاز کلنگ ها و زيبايی کار وتلاش در تاريکی و حشمت قهرمانی سفر در قعر زمين و معنی پر معنی جست وجوی آب و تقدس ماورايی کندوکاودر عمق ظلمت ، دور از زمين وزندگی برای باز کردن چشمه هايی که کور شده اند ، بودم که ناگهان نوازش لطيف و خنکی را لای انگشتان پای برهنه ام حس کردم ودامنه گرفت از هر سو برخاست و سربه هم می داد وطغيانی و مهاجم می گشت:آب

۲ نظر:

سحر گلکاری گفت...

نوشته ی قشنگتو که خوندم ناخودآگاه رفتم به ملایوسف..اوون چشمه ی وسط ده..و دلم خواست پاهامو بزارم و بسپرم به آب..نارسیس عالی بود

http://phonethe.blogspot.com/ گفت...

ممنونم سحر جان