۱۳۹۰ شهریور ۲۴, پنجشنبه

خودم را زجر نمیدهم .مدتها پیش یاد گرفتم برای شفای زخمهایم باید شجاعت روبرو شدن با آنها را داشته باشم.
اما از وقتی عازم این سفر شده ام ، حس میکنم پازل خیلی عظیمی جلویم است و تکه هایش دارد کم کم ظاهر
میشود، تکه های عشق، نفرت، فداکاری، بخشش، شادی و سوگ.... الان نمیتوانم ، چون درست درکش نمیکنم،
اما وقتی کردم، حقیقت مرا آزاد خواهد کرد
پالو کوئیلو


هیچ نظری موجود نیست: