۱۳۸۹ آذر ۱, دوشنبه

به نام نان

نمی دونم چرا هر وقت میرم نون یا شیرینی بگیرم ، یاد ویکتور هوگو و بینوایان میوفتم. همش تو ذهنم میاد به خاطر نون دزدی ، زندان و کلی ماجرا... شاید این دلیل قانع کننده ای نباشه برای اینکه هر کی می خواذ بیاد پیشم ازش خواهش می کنم سر راه برای من نون هم بگیرید.
سهراب سپهری از مهربان چراغ می خواست و من نون

۷ نظر:

حامد.ظ گفت...

مگه تو خارجه نون هم میخورن؟! :-))

http://phonethe.blogspot.com/ گفت...

با خون جگر، البته!!!!

حامد.ظ گفت...

اي واي :-(

حامد.ظ گفت...

اي واي...چرا؟ :-(

ناشناس گفت...

نارسیس ،اونی که از مهربان چراغ می خواست فروغ بود.تا با آن به ازدحام کوچه ی خوشبخت بنگرد.....تو با نون می خوای چی کار کنی؟

http://phonethe.blogspot.com/ گفت...

خانم یا آقای ناشناس ،درست می فرمایید،من پاک یادم رفته کی چی گفته ...
راستی به نظر شما با نون چی کار می تونم بکنم!!

ناشناس گفت...

معلومه میشه که نون تو فرانسه خیلی گرونه.بمیرم