۱۳۹۰ اردیبهشت ۳, شنبه



امشب یک کار هیجان انگیز کردم.من یک اعتیاد عجیب غریب پیدا کردم که فکر می کنم به همت حس فضولی خودم (نباید دست کم گرفتش)دارم ترک می کنم. سفر آخری که تهران بودم، برام جالب بود و درعین حال اعتراض انگیز که یعنی چی که همه دارند یک سریالهای بی سر وتهی می بینند ....از بس که همه با هیجان دنبال می کردند این سریالهای هر روز و هر روز رو...من هم گذرا می دیدم...یواش یواش نشستم پای یک سریال کلمبیایی به نام طلسم زیبا.
می دیدم و می دیدم تا جایی که وقتی که می خواستم برگردم پاریس یکی از نگرانی های من ...من دانشجوی فرهیخته ....این بود که دیگه چطوری بقیه اش رو ببینم.که البته با اولین تلاش ها فهمیدم که آن لاین میشه دید و خوبیش این بود که قبلی ها رو هم دیدم.وای که من چه داستانی دارم با این سریال صد وچند قسمتی.
تحت هر شرایطی باید من این سریال رو ببینم...اصلا راحت بگم برنامه ریزی های درس خوندنم و مطالعه و این حرفها برای یک نقطه عطف تعریف شده ، قبل از لولا و بعد از لولا
بابت سریال آبرو برام نمونده ، شده تو مسافرت بعد یک روز شلوغ ، که دوستانم رفتند بخوابند من بیدار موندم تا به اعتیادم برسم..با سرعت پایین و ده بار آپ لود نصفه کارش هم مشکلی نداشتم...
امروز خیلی اتفاقی توی یوتوپ عزیز و تا آخر دیدمش ، فقط یک مشکلی بود که به زبان اسپانیولی بود که صد البته میشه به چشم یک فرصت بهش نگاه کرد این می تونه دلیلی باشه که برم اسپانیایی یاد بگیرم....
راستش برام شخصیت اصلی داستان خیلی جالبه...لولا خیلی خوشگله و اگه بخواد زنانگی اش براش سرمایه باشه ...یک سرمایه داره به تمام معنا هست ولی دوستش دارم چون آدم بودن و مهربون بودن براش جلوتر از زن بودنش هست همیشه.
خوشبحال خودم....حسابی خوش کیف شدم
http://www.youtube.com/watch?v=4YDNEMhzeP4&feature=related

هیچ نظری موجود نیست: