۱۳۹۰ فروردین ۲۹, دوشنبه

خدایا ، اين استعداد راحت تپلی شدن را از من دریغ می کردی چی می شد، یا اگه اشتها می دادی در جنبه هم می دادی چی می شد ، آخه این چه روزگاریه !! حالا اشتها عطا فرمودي دستت درد نكند اما اي كاش اين استعداد هر روز ، تپل تر از ديروز شدن را ديگه دریغ می کردی . جدیدا اين گونه هام بدجوري جلوي ديد چشم هايمان را مي گيرد ، مخصوصا وقتي كه مي خندم از دنيا فقط يك خط باريك مي بينيم .وای وای همه عکسهام از گردن به بالاست. پروردگارا اين بي جنبگي و شكمویی رو از من پس بگیر.خدایا چطور می شد من اینقدر عاشقانه نمی خوردم.

سال اول که اومدم تمام امیدم به این بود که غم غربت و پیاده روی های بی اندازه برام معجزه می کنه.... ولی انگار نه انگار.این نون و شیرنی ها قدرتشون از من بیشتره ....ازهمین زودی ها قراردارم با خودم.ولی کدوم زودی ها...این روزها هم که تعطیلات هست و مثلا عیده من با یک دستم چایی می خورم و با دست دیگم کتاب ورق می زنم مثلا.پوففففففف


هیچ نظری موجود نیست: