من اول فکر کردم خانم دکتر از امروز ایرونی هستند ، گفتم شاید از ارامنه ایران باشه...بچه خوبی بود و بسیار خونسرد.نه استرسی ، نه دغدغه ای.
تحقیقش هم در مورد ساختار شهر ایروان دوره کمونیست تا حالا بود.از کار من خیلی دور نیست.
داور ها سوال می کردند و ازش میخواستند که پاسخگو باشه....نازی ، عزیزم ! لبخند میزد. کلا خیلی سخت نگرفته بود داستان رو...از این نظر معرکه بود.بعد از تموم شدن جلسه با هم دوست شدیم.به من و چند نفر دیگه میگه دستم رو سرتون!!! کلی خندیدم...آه که خودم رو می گذاشتم جای اون
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر