۱۳۹۲ خرداد ۲۳, پنجشنبه

سقوط آزاد

.....
از دوستم می پرسیدم تا حالا از دایو پریدی یا شده از روی پل بیری توی آب،مثل دزیره....میگه نه ، ولی از دایو چرا ؛ باید حواست باشه که درست فرود بیایی . 
فکر می کنم من تا حالا  سقوط فیزیکی ، اون هم خود خواسته  نداشتم ؛ ولی با ذات  حرکت های این مدلی کم آشنا نیستم. چشمم رو می بستنم  و از پله هاي سكو رفتم بالا.هر لحظه كه مي رفتم بالا بيش تر باورت  شده كه بايد بپري.هر چي بالاتر رفتم  مي دونستم  كه بيش تر فروميرم  توي  آب .خوب حالا که  رسيدم  به سكو.بايد مسيري رو طي  کردم  تا به انتهاش برم دیگه...، جايي كه بايد بپری .زير پاتو نگاه مي كني,ضربان قلب ات بالا میره ، شك مي كني بپري ولي ديگه اومدي و بايد بپري.زير پات روان هست و به نظر نرم و مهربون  میاد ولي اگه بد بپري خيلي سفت و دردناك مي شه.چشمات و مي بندي  و سقوط می کنی . اگه درست پریده باشی می تونی با شدت بری  ته آب . اگر از سقوط ات نترسيده باشي و خوب پريده باشي  كلي  هم لذت می بری . به بالاي سرت نگاه مي كني همه اش آب هست. مي توني هيچ كاري نكني تا خودش تو رو مي كشه بالا . نفس ات تموم شده و هر لحظه منتظري كه به سطح برسي و نفس بكشي.تجربه  پرش مي تونه خيلي خوشایند باشه   و مي تونه خيلي بد باشه  اگه ترسيده باشي.  حتي براي بار چندم باشه و خيلي حرفه اي تر باهاش برخورد كرده باشي,می تونه از ترس ات كم کرده باشه  وبه لذت ات اضافه شده باشه  يا حتي تكراري شده باشه.وقتي بالا مي ري مي دوني چقدر رفتي بالا و می تونی کنترل کنی... ولي وقتي سقوط مي كني نمي دوني تا  کجا رفتی ته آب.
خيلي از كارهاي زندگي  من مشابه پريدن از دايو هست .از انجام خيلي از كارها مي ترسم و نمي دونم اگه اين كار رو بكنم چي مي شه  فقط كافي بوده که  چشمام رو ببندم و بپرم. اگه ترسيدم  زود مي آم بالا.وقتي سرم رو از آب بیرون آوردم   مطمین بودم که   يك سري چيزهاي جديد تجربه كردم  و حس ام متفاوت ،   ولی چنان از عمق رفتن لذت  میبرم  که یادم میره دفعه پیش داشتم خفه می شدم . الان حس خفگی  برای من بیشتر از لذت بردنه....

هیچ نظری موجود نیست: