۱۳۹۱ آذر ۲۱, سه‌شنبه

کف دست


پشت ِ دست آدمها به صافي كف دستهايشان نيست ، هرچی هم که سن آدمها بالاتر میره ناصاف تر و پیچیده تر میشه...
پشت ِ دستهايت براي خودت ، كف دستت رو نشونم بده !

عصر که با مامانم صحبت می کردم ، برای من  ماجرای کمدی ، تراژدیک خانوادگی رو تعریف می کردم که خودش ، من  و همچنین پدرم در نهایت بی گناهی ، در معرض اتهام قرار گرفتیم. بیشتر شبیه یک کودتای حکومتی هست ، ایجاد حکومت نظامی با تکیه بر  قدرت احترام به بزرگتر ...ایجاد یک خفقان عمومی و بعد هم ترور شخصیتی  آدمهای مضمون به داشتن اطلاعات ، قدرت فهم و شعور ،....که حداقل اجازه نمی دهند با دروغ شنیدن و سکوت کردن به شعورشون توهین بشه.
این وسطها هم برای حفظ صلح خانواگی ، باید مصالحه کرد و کنار اومد و بابت گناه نکرده عذر خواهی کرد، قدرت قوم و قبیله رو نباید دست کم گرفت ، مثل کلیسای قرون وسطا میمونه....حکمش ، هر چند غلط ، حکم  وحی رو داره ....
بعد میگن چرا اوضاع مملکت این شکلی هست،...دمکراسی و آزادی بیان که قرار نیست از دفتر رهبری شروع بشه...لایه های تفکر ایرانی هست که بعضا  رفتارهای لومپنیسمی هم  از خودش نشون میده که در نوع خودش بی نظیر هست.
منشاء تمام عقب موندگی های ذهنی ما ها دنيايي است كه درون سينه هايمان حبس مي كنيم و اصرار داريم دنيايي كه در آن زندگي مي كنيم را از جور دیگه ای نشون بدهیم . زیاد هم فرقی نمی کنه توی فنلاند و نروژ توی سرمای منها چند درجه باشیم یا وسط کویر نمک یا توی تهران دود زده ! فرقی نمی کنه که پزشک باشیم ، باربر ساده یا یک شکنجه گر حرفه ای ...

هیچ نظری موجود نیست: