۱۳۹۱ دی ۱۱, دوشنبه

این روزها ، خواهرم هم داره خونه رو ترک می کنه، استرس ، دلتنگی، تنهایی و جدایی ،...حسش رو بیشتر از هر وقت دیگه ای به من منتقل می کنه . ....
من هم این روزها ،   سرم  رو تا  خرخره  فرو  کردم در گذشته، با تمام قوا ....
کاش چوب سحرآمیزت  داشتم و تو هوا  می چرخوندم و هر کجای زندگی ام رو که دوست نداشتم  تغییر می دادم ... دردهایم  را ، سختی هایم را ، سهل انگاری هایم را ، ناشکری هایم را ، قدرنشناسی هایت را ، بی اعتنایی ها را ... همه و همه را با یک اشاره پاک  می کردم ... زشتی ها را زیبا می کردم .....کاش می شد...
در عوض ، این روزها روی کاناپه  لم  دادم و بعد نیشم را تا بناگوشت بازکردم ،و خوراکی های جدید رو تجربه کردم ....

هیچ نظری موجود نیست: