این روزها ، خواهرم هم داره خونه رو ترک می کنه، استرس ، دلتنگی، تنهایی و جدایی ،...حسش رو بیشتر از هر وقت دیگه ای به من منتقل می کنه . ....
من هم این روزها ، سرم رو تا خرخره فرو کردم در گذشته، با تمام قوا ....
کاش چوب سحرآمیزت داشتم و تو هوا می چرخوندم و هر کجای زندگی ام رو که دوست نداشتم تغییر می دادم ... دردهایم را ، سختی هایم را ،
سهل انگاری هایم را ، ناشکری هایم را ، قدرنشناسی هایت را ، بی اعتنایی ها را ... همه و همه را
با یک اشاره پاک می کردم ... زشتی ها را زیبا می کردم .....کاش می شد...
در عوض ، این روزها روی
کاناپه لم دادم و بعد نیشم را تا بناگوشت بازکردم ،و خوراکی های جدید رو تجربه کردم ....
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر