۱۳۹۲ آذر ۲۰, چهارشنبه

توی این مجتمعی که هستم  دو روز گذشته رو نمایشگاه گروهی داشتیم.این بهانه بود که من هر روز دانشگاه نرفتم . فرصتی هم بود برای انجام کارهای عقب افتاده . در عین حال کلی  اینترنت گردی کردم . این وسط مسط ها هر چی به نظرم جالب میرسد واسه دوستم هم می فرستادم  اون هم چی ، به ایمیل کاریش ! آخر شب از دست خودم شاکی شدم که  یعنی چی ؟ واسه همه که تعطیل عمومی نیست، شدی مثل آدمهایی که بیخود و بی جهت زنگ در خونه مردم رو می زنند و فرار می کنند، یا وسط هزار تا کار و بالا و پایین وقتت رو می گیرن تا جوک های بی مزه تعریف کنند.
خواهر جونم بعد از یک سال دیروز  رفت تهران . پروازش با قطری هست و سیزده ساعت توی دوحه توقف داشت. فکر کنم الان وسطی اقیانوس باشه. امیدوارم توقف زیاد ، اذیتش نکنه. ...

هیچ نظری موجود نیست: